یازدهم اسفند هزار و سیصد و چهل و دو فرزند ششم و آخری غلامحسین و هاجر خاتون فضای خانهشان را بهاری کرد. نام جد مادریاش را که همان سال فوت کرده بود بر او گذاشتند؛ عبدالمحمد. غلامحسین، پدر عبدالمحمد اگر چه کارگر بود و با زحمت نان حلال برای خانوادهاش تهیه میکرد اما علاقه داشت که بچههایش درس بخوانند. عبدالمحمد دوره ابتدایی را در دبستان رفعت و دوره راهنمایی را در مدرسه امام خمینی گذراند و برای دوره متوسطه وارد هنرستان شهید عباسپور شد. سال سوم رشته اتومکانیک بود که درس را رها کرد تا برای اولین بار در هفدهم مهر شصت در لباس بسیجی عازم گیلان غرب شود. دومین بار در بیست و یکم مهر شصت و یک عازم جبهه شد اما در لباس پاسداری. عبدالمحمد نه ماه در سالهای شصت و یک و شصت و دو به سوریه و لبنان اعزام شد تا به آموزش رزمندگان شیعه جهت مقابله با اشغالگران صهیونیستی بپردازد. پس از بازگشت از لبنان بود که در نوزدهم بهمن شصت و دو ازدواج کرد اما تأهل مانع از رفتن او به جبههها نشد.
عبدالمحمد که هر وقت به جبهه میرفت، از همه فامیلها خداحافظی میکرد که آخرین بار هم یادش نرفت که از همه خداحافظی کند و حلالیت بطلبد.
عبدالمحمد اگرچه خیلی آرزو داشت که پدر شود و بچهاش را ببیند اما اشتیاق نبرد با مزدوران بعثی او را به شرق دجله و عملیات بدر کشاند تا با اصابت تیری به سرش در بیست و یکم اسفند شصت و سه به شهادت برسد و تنها دخترش شش ماه بعد به دنیا بیاید.
عبدالمحمد که در جبههها آرپیجی زن بود، مربی تخریب بود و... در هنگام شهادت جانشین گروهان بود.
پیکر شهید عبدالمحمد محمدخانی در گلزار شهدای سمنان، امامزاده یحیی علیهالسلام، به خاک سپرده شد.