*ادامه مطلب*
*ادامه مطلب*
پوستر شماره های151با موضوع با این ستارگان هم می شود راه را پیدا کرد
کاری از اعضای تیم فضای مجازی قافله
پوستر شماره150با موضوع آبروی کوچه ها افتخار محله
کاری از اعضای تیم فضای مجازی قافله
کتاب مگی بشیون: خاطرههایی از سردار شهید محمدرضا خالصی از زبان همسر، برادران و همرزمان شهيد در این کتاب توسط نویسنده بازگو شده است.
نویسنده: کاری از حاج عبدالله دخانیان فرماندهی محترم پایگاه بسیج محمد رسول الله(ص) سمنان
202
به گزارش خبرنگار تیم فضای مجازی قافله سمنان: هاشم مشیری مدیر تیم فضای مجازی قافله گفت: هم زمان با اجرای مراسم معنوی آبروی کوچه ها،افتخار محله بیاد شهید سردار محمد رضا خالصی به همت جوانان مسجد الزهرای سمنان نرم افزار فصل شیدایی به یاد شهدای دفاع مقدس و شهید والامقام محمد رضاخالصی تولید شد .این نرم افزار دارای محتویات مختلف فرهنگی و هنری و مذهبی از جمله مداحی های صوتی و تصویری، کلیپ های برتر در حوزه اایثار و شهادت، گزیده ای از ، گالری تصاویر و سخنرانی های مختلف با موضوعات شهدا و زندگی به سبک شهدا پرداخته است .این نرم افزار همزمان با مراسم معنوی آبروی کوچه ها، افتخار محله که در مروخ 12 اسفندماه بعدازنمازمغرب و عشاء درمنزل شهید خالصی برگزار می گردد،توزیع می گردد.
202
به گزارش خبرگزاری تسنیم از سمنان، آیین تشییع پیکر بانو ایران مرادی عصر امروز با حضور امام جمعه موقت سمنان، مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان سمنان، کارکنان سپاه استان و شهرستان سمنان و جمعی دیگر از مدیران استانی و شهرستانی برگزار شد.
این آیین تشییع از مسجد الزهرای شهر سمنان آغاز شد و تا گلزار شهدای سمنان ادامه داشت و در پایان نیز پیکر پاک این بانوی مؤمنه در آستان مقدس امامزاده یحیی ابن موسی الکاظم(ع) سمنان آرام گرفت.
امام جمعه موقت سمنان بر پیکر این مادر شهید نماز اقامه کرد و پس از آن در سخنانی اظهار داشت: این مادر شهید در مواجهه با مصایب بسیار استوار بود.
حجتالاسلام محمدباقر عبدوس با بیان خاطرهای از لحظه بیان خبر شهادت سردار شهید محم مهدی محب شاهدین با این مادر بزرگوار شهید و عکسالعمل زیبای ایشان افزود: این بانوی مؤمنه مانند مرد، فرزندانی مانند سردار شهید محب شاهدین را بدون داشتن نعمت پدر تقدیم این نظام و انقلاب کرد.
به گزارش تسنیم؛ بانو ایران مرادی مادر سردار شهید محمد مهدی محب شاهدین از فرماندهان استان سمنان در 8 سال دفاع مقدس بود.
این بانوی رشیده، علاوه بر اعزام فرزندان خود به جبهههای نبرد حق علیه باطل، خود نیز در زمان دفاع مقدس در جبهه و جنوب کشور به عنوان عضو تیم پشتیبانی جبهه در اهواز به یاری رزمندگان اسلام شتافت.
بانو «ایران مرادی» عصر روز هفتم مهرماه امسال و همزمان با هفته گرامیداشت دفاع مقدس، در بیمارستان کوثر سمنان بر اثر ایست قلبی و کهولت سن دار فانی را وداع گفت.
سردار شهید محمدمهدی محب شاهدین، فرمانده گردان مام موسی بن جعفر(ع) در زمان دفاع مقدس بود که در اسفندماه سال 1336 به دنیا آمد و در پانزدهم آبان ماه 1361 در عملیات محرم در منطقه عین خوش به فیض شهادت نائل آمد.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از شاخه طوبی، گروهی از بانوان سمنانی از پارک فناوری این شهر بازدید کردند که در این بازدید تواناییها و دستاوردها مستقر در پارک علم و فناوری سمنان معرفی شدند.
برخورداری از دانش پیشرفته و توانمند در تولید علم و فناوری هدف پارک علم و فناوری است
پریسا ذبیحی، مسئول فرهنگی ورزشی شهرداری سمنان در این بازدید در خصوص پارک علم و فناوری گفت: پارک های علم و فناوری باعث کمک به ارتقاء دانش فنی واحدهای فناوری به منظور رقابت در عرصه جهانی می شود.
وی همچنین افزود: برخورداری از دانش پیشرفته و توانمند در تولید علم و فناوری هدف پارک علم و فناوری است.
پارک علم و فناوری؛ موتور محرکه تحقق اقتصاد مقاومتی
مریم افسری، سرگروه حلقه صالحین شهید شاطری در ادمه این بازدید، گفت: پارک های علم و فناوری دانشگاهها زمینه های ارتقا سطح آگاهی های علمی و دانش روز و فراگیری مهارت های علمی و عملی است.
وی با بیان اینکه پارک علم و فناوری نقش بارزی در تحقق اقتصاد مقاومتی دارند، افزود: این پارک های می تواند بستری برای شکوفایی استعداد و بروز خلاقیت و ابتکار متربیان حلقه های صالحین باشد.
وی همچنین افزود: برخورداری از دانش پیشرفته و توانمند در تولید علم و فناوری هدف پارک علم و فناوری است.
افسری همچنین تصریح کرد: به همین منظور گروه های صالحین شهید شاطری با سرگروهی خانم افسری و گروه شهید مرادی نسب با سرگروهی خانم عزیزالدین؛ مسجد الزهرای سمنان از پارک علم و فناوری بازدید کردند و با امکانات الکترونیکی روز اشنا شدند.
علیرضا همتیانفر، نوزدهمین روز دومین ماه پاییز سال هزار و سیصد و سی و هشت در سمنان متولد شد.
پدرش رمضانعلی کشاورزی میکرد و مادرش فاطمه هم پا به پای همسرش، با پخت نان چرخ زندگی را میچرخاند.
تا شش سالگی همبازی دیگر کودکان بود و بعد از آن در دکانی مشغول به کار شد. مدرسهای که شد بعدازظهرها و سه ماه تعطیلی تابستان در مغازهی بستنیفروشی کار میکرد. سال پنجاه و هفت وقتی دیپلم خدمات اداری و بازرگانیاش را گرفت، شد کارگر و نقاش ساختمان.
یک سال قبل از پیروزی انقلاب و یک سال بعد از انقلاب در آموزش و پرورش و صنایع معادن سمنان، کارآموز ماشیننویسی بوده است. به سربازی که رفت پدرش مریض بود و در حین خدمت، پدرش را از دست داد. بعد از سربازی هم با همان نقاشی ساختمان، هزینهی زندگیاش را در میآورد. به گفتهی خودش خرج پوشاک و تحصیلش را خودش داده است تا بالاخره در تاریخ اول فروردین شصت و یک به استخدام سپاه در آمد و بعد ازدواج کرد.
در جبهه مسؤولیت جانشین معاون گروهان را به عهده داشت. او در لشگر بیست و هفت حضرت رسول (ص)، چهارده امام حسین (ع) و هفده علی ابن ابیطالب (ع) خدمت کرده است.
در عملیات مطلعالفجر منطقهی گیلانغرب شرکت داشت. در عملیات خیبر با ترکش خمپاره به سر و پای چپش مجروح شد.
از کودکی علاقهی زیادی به مطالعه داشت. روزنامه و مجلههای زیادی را میخواند و اطلاعات سیاسی عمیقی داشت. در سخنرانیهای مذهبی، مجالس، دعای کمیل و ندبه شرکت میکرد.
او مدتی بعد از به دنیا آمدن دخترش به جبهه بازگشت. بیست و چهار اسفند ماه سال شصت و سه در عملیات بدر در شرق دجله، توسط یک ترکش که به سرش خورد و شهید شد. پیکرش به همراه دوازده تن از پاسدارهای دیگر در میان فریادهای مرگ بر آمریکا و جنگ جنگ تا پیروزی مردم تشییع و به بستر خاکیاش سپرده شد. مزار او در گلزار شهدای امامزاده یحیی شهر سمنان میباشد.
کیومرث نوروزیفر با نام مستعار حسین فرزند صفر، اول مرداد هزار و سیصد و چهل و یک در روستای خیرآباد سمنان به دنیا آمد. به دلیل شغل پدرش که یک نظامی بود، اول تا سوم ابتدایی را در تهران در مدرسه صدیقی (باهنر) گذراند. همچنین سال پنجم ابتدایی را. سه سال راهنمایی را در مؤسسه داوود فلاح درس خواند. وضعیت تحصیلی خوبی داشت. هیچ وقت برای امتحانات وقت نمیگذاشت تا درس بخواند. سرکلاس با دقت به صحبتهای معلمش گوش میداد و همان جا درس را یاد میگرفت. مقطع متوسطه را در رشته ریاضی فیزیک با معدل هجده و شش صدم در سمنان به پایان رساند. قبل از رفتن به جبهه شش ماه در گشت شهری فعالیت میکرد.
در سال شصت و یک به مدت سه ماه از طرف لشکر هفده علی بن ابیطالب علیهمالسلام به عنوان مسؤول گروهان در منطقه عینخوش در عملیات آفندی محرم خدمت کرد. در نامههایی که به دوستانش میفرستاد، جویای احوال جوانانی میشد که ازشان بیخبر بود. میخواست حتی در جبهه از وضع زندگیشان برای کمک به آنها مطلع شود. در سال شصت و دو به مدت پنج ماه به عنوان فرمانده گروهان بود. در اواخر همان سال و اوایل سال شصت و سه، پنج ماه با مسؤولیت جانشین گردان در جبهه حضور داشت. چهار ماه نیز در سمنان به عنوان معاون آموزش نظامی بود. با بچههای جبهه ریاضی و درسهای دیگر را کار میکرد تا مبادا از درسشان عقب بیفتند.
آبان شصت و چهار ازدواج کرد، اما خیلی زود به جبهه رفت. پنجم دی سال شصت و چهار از طرف سپاه، لشکر هفده عاشورا به منطقه جنوب رفت و در عملیات والفجر هشت (ام الرصاص) فرماندهی گردان موسی بن جعفر علیهالسلام و قائم مقام گردان را عهدهدار بود. بیست و دوم بهمن شصت و چهار در منطقه جنوب فاو در عملیات امالرصاص به شهادت رسید. هم اکنون در گلزار شهدای سمنان در امامزاده یحیی دفن است.
دخترش زینب نوروزی، شهریور شصت و پنج به دنیا آمد.
شكرالله اصغري علايي فرزند محمدعلي، بيست و هفتم دي هزار و سيصد و بيست و سه در سمنان به دنيا آمد.
تا ششم ابتدايي درس خواند و در سازمان آتشنشاني تهران استخدام شد.
در تظاهرات ضد نظام شاهنشاهي شركت ميكرد و پس از پيروزي انقلاب اسلامي در راهپيماييهاي مردمي حضور داشت.
از آغاز جنگ چند مرحله به مناطق جنگي اعزام شد. در عمليات فتحالمبين، آرپيجيزن بود. پنجم فروردين شصت و يك، در اثر اصابت گلوله دشمن بعثي به گردن به شهادت رسيد. جنازهاش پس از انتقال به تهران و تشييع، در گلزار بهشت زهراي تهران، قطعه بيست و چهار، رديف هفده دفن شد. شادی روحش صلوات
در پانزدهم بهمن هزار و سيصد و چهل و نه، در محله قديرآباد سمنان، فرزند سوم خانوادهاي متديّن به دنيا آمد. پدرش سيدجواد از كاسبهاي معتمد و مادرش زكيه از زنان مؤمنه است. نامش را سيدمهدي گذاشتند. او چهار برادر و يك خواهر دارد.
دوره ابتدايي را در دبستان شهيد دكتر چمران خواند و در سال شصت و سه، پس از گذراندن دوم راهنمايي، به حوزه علميه مهديشهر رفت. يك سال بعد براي ادامه تحصيل به حوزه علميه قم رفت. به همين دليل دوران سربازي را نگذراند. در كلاسهاي قرآن و مسابقات مختلف مدرسه و حوزه شركت ميكرد.
زمستان سال شصت و پنج با بمباران و موشك زدن عراق به شهرهاي ايران از جمله قم، درسهاي حوزه مدتي تعطيل شد. سيد مهدي از فرصت استفاده كرد. به سمنان آمد و در پادگان شهيد كلاهدوز، دوران آموزش نظامي را گذراند. او در بيست و دوم بهمن همان سال، از طرف بسيج با برادرش، سيدجمال، به جبهه رفت.
بعد از شركت در عمليات كربلاي پنج، با شهادت سيدجمال به خانه برگشت. در تيرماه شصت و شش، براي بار دوم اعزام شد و در جزيره مجنون با سمت كمك آرپي جي زن به دفاع پرداخت. در بيست و نهم تيرماه سال شصت و شش با برخورد تركش به كمر، در جزيره مجنون شهيد شد. او را در امامزاده يحيي عليهالسلام در سمنان در نزديكي قبر برادرش شهيد سيد جمال دفن کردند.
سيدعسگري زرگری فرزند سيدعلياكبر، در سال هزار و سيصد و چهل و سه در سمنان به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايي تا دبيرستان را در سمنان گذراند. در مغازه لباسشويي پدرش كمك حال ايشان بود. گاهي نيز كارهاي اتوكشي را هم انجام ميداد. براي جذب بچهها به مسجد گروه سرودي تشكيل داد. با علاقه بچهها را گرد هم جمع ميكرد. حدود سيصد سرود در مراسم مختلف خصوصاً در مراسم شهدا اجرا كرد. همچنين چندين اجرا در نماز جمعه قم و تيپ دوازده قائم(عج) داشت. او به طراحي، مقالهنويسي و همچنين هنرهاي دستي علاقه داشت. طبقي را كه با دست خودش ساخته بود به تكيه كوشمغان سمنان هديه كرد.
شش ماه در اطلاعات سپاه بود. از اسفند سال شصت تا تير شصت و يك در منطقه سردشت كردستان به عنوان بسيجي تكور بود. كتابهايي را با خرج خودش ميخريد و در اختيار بچهها قرار ميداد. همچنين بسياري از لوازم و لباسهاي يك شكل گروه سرود را خودش ميخريد و به بچهها ميداد. گروه سرودش در پايگاه شهيد دستغيب، مقام اول استاني را كسب كرد. بعد از آن به مدت شش ماه در يگان خدمتي لشكر پنج نصر به عنوان بسيجي تكتيرانداز مشغول به كار بود. دو سال بعد يك دورهي سيزده روزه با همين مسؤوليت داشت. در عمليات آفندي رمضان كه در منطقه جنوب بود، به دليل اصابت گلوله به ران پاي راستش مجروح شد. در عمليات آفندي والفجر مقدماتي جراحتش در حدی بود که در بيمارستان پاستور تهران تحت درمان قرار گرفت. دخترش محدثه در حالي كه چند روز بيشتر از تولدش نميگذشت، فوت كرد. در پنجم مرداد شصت و هفت در عمليات مرصاد در منطقه چهار زبر(تنگه مرصاد، اسلامآباد غرب) به شهادت رسيد و در امامزاده اشرف سمنان دفن شد.
در بيست و سوم دي ماه سال هزار و سيصد و چهل و سه، همزمان با روز يازدهم ماه مهماني خدا، فرزند دوم سيدجواد و زكيه در محله قديرآباد سمنان به دنيا آمد. نامش را سيدجمال گذاشتند. پدرش از كاسبهاي معتمد شهر و مادرش از زنان مؤمنه است. چهار برادر و يك خواهر دارد. مقطع ابتدايي را در مدرسه شهيد دكتر چمران، راهنمايي را در مدرسه امام خميني خواند. همزمان با گذراندن دوره متوسطه در دبيرستان دهخدا، در تظاهرات عليه رژيم پهلوي در قم شركت ميكرد. قبل از شروع امتحانهاي پاياني سال چهارم متوسطه به جبهه رفت.
اولين اعزام او در خرداد ماه سال شصت، نه ماه بعد از شروع جنگ، از طريق سپاه بود. در عمليات آزادسازي بستان، از ناحيه كتف و پا مجروح شد. در دوازده بار اعزام به جبهه، در عملياتهاي آزادسازي بستان(طریقالقدس) محرم، والفجر مقدماتي، والفجر یک، پاتكهاي خيبر، بدر، والفجرچهار، كربلاي يك و كربلاي پنج شركت كرد.
او با دوستش شهيد اميد صفايي در مدرسه رسول اكرم صلیالله علیه و آله قم ثبتنام كرد. بعد از خواندن چند ماه درس حوزه، به خاطر رفتن به جبهه آن را رها كرد.
سال شصت و چهار به عنوان نيروي رسمي سپاه، در تيپ دوازده قائم آل محمد صلیالله علیه وآله مشغول شد. مسؤوليت بخش آموزش عقيدتي بسيج، سركشي به برخي از پايگاههاي روستايي را نيز به عهده داشت.
لقب دلاور را سيدجمال، پس از پنج سال حضور در جبهه براي خود ثبت كرد. با اين نام معروف شده بود. در ارديبهشت سال شصت و پنج، مقارن با نهم ماه رمضان، در عمليات مهران واقع در تپههاي رضاآباد براي دومين بار مجروح شد.
یازده دی ماه سال چهل و چهار پس از نه ما انتظار، فرزند اقدس در شهر سمنان دیده به جهان گشود. پدر قاسمعلی قدس، این فرزند نورسیده را حمید نامید. حمید فرزند چهارم خانواده است. دانشجوی تربیت معلمی که از دل باختگان امام خمینی بود. تحمل اسلحهی روی زمین ماندهی برادر شهیدش را نداشت و بالاخره توانست رضایت پدر و مادر داغدارش را کسب کند و از طریق سپاه اعزام شود. او یک بسیجی بود و هفتاد و دو روز دلاورانه در منطقهی مهران جنگید و سی و یکم اردیبهشت ماه شصت و پنج در اثر برخورد ترکش به پهلو و پای چپ، در همان منطقه به شهادت رسید.
شهیدان حمید و مجید قدس را میتوان در گلزار شهدای امامزاده یحیی علیهالسلام در سمنان زیارت نمود.
حسن تنها پسر غضنفر در سال هزار و سیصد و سی و پنج در روستای اراء از توابع شهرستان ساری دیده به جهان گشود. بر اثر مشکلات اقتصادی تحصیلاتش را تا پنجم ابتدایی بیشتر ادامه نداد و از آن پس به کارگری، کشاورزی و ماهیگیری پرداخت. با گرفتن گواهینامه راننده تاکسی شد. قبل از سربازی ازدواج کرد. ثمره ی آن چهار فرزند است دو دختر و در پسر. بعد از پیروزی انقلاب، جزءافرادی بود که منقضی سال پنجاه و شش بوده و دوباره به خدمت فراخوانده شدند. حدود شش ماه از خدمت را در سیستان و بلوچستان گذراند. با شروع غائله کردستان حدود چهار ماه به آنجا اعزام شد و در سال شصت و یک به استخدام سپاه درآمد. در قسمت تدارکات سپاه مشغول به کار شدو. از آن پس دوباره به جبهه های جنوب اعزام شد و پس از آن بیست و یک ماه و بیست و دو روز، در بیست و دوم اسفند شصت و سه در عملیات بدر در شرق دجله، در جزیره ی مجنون با اصابت تیر به پیشانی اش به شهادت رید. اولین شهید روستایشان بود. مزارش را در روستای اراء می توان زیارت کرد.
تعداد صفحات : 6